شنبه / ۲۰ آذر ۱۴۰۰ / ۱۱:۲۱
سرویس : پژوهش
کد خبر : ۱۵۲۷۱
گزارشگر : ۲۳۷۷۳
سرویس پژوهش
دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها برگزار کرد:

نشست تخصصی رسانه و فرهنگ عمومی

نشست تخصصی رسانه و فرهنگ عمومی
(شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۰) ۱۱:۲۱

 

 

هم‌اندیشی تخصصی"رسانه و فرهنگ عمومی" یک‌شنبه 14 آذر ماه 1400 از ساعت 10 الی 11:30 در دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها به صورت ویدئو کنفرانس برگزار شد. رسانه‌ها یکی از عوامل و ابزارهای مهم جامعه‌پذیری و فرهنگ‌پذیری هستند و نقش مهمی در رشد و تحول جنبه‌های گوناگون زندگی افراد ایفا می‌کنند. یکی از موضوع‌هایی که رسانه‌ها به آن می پردازند نوعی تاثیرگذاری در میان مخاطبان خود است رسانه‌ها با ترغیب ، تشویق و تبلیغ باعث همنوایی ، همسویی و به نوعی فرهنگ‌سازی در بین افراد جامعه می‌شوند.رسانه ها از یک سو متاثر از بافت اجتماعی و بستر فرهنگی جامعه هستند و از سوی دیگر در عصر ارتباطات به عنوان بازیگران فعال ، روشنگر و تاثیر‌گذار بر رفتارهای اجتماعی و فرهنگی می‌توانند از فرهنگ در شکل‌دهی به عادت‌ها، مهارت‌ها و راهبردهای کنشی بهره‌ای وافر ببرند و بدین سان تاثیر شگرفت بر افکار عمومی داشته باشند. در این نشست که با حضور دکتر قربانعلی تنگ‌شیر، نائب ریس انجمن متخصصان روابط عمومی و مدرس دانشگاه ،دکترغلامرضا کیامهر، نویسنده، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر اقتصادی و دکتر گیتا علی آبادی، مدیر کل دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها برگزار شد. محورهای زیر مورد بحث و بررسی قرار گرفت:

- رسانه و قابلیت ایجاد تحول در فرهنگ

-  رسانه و الگو سازی رفتاری های فرهنگی

- نقش رسانه در تثبیت باورها و ارزش‌های فرهنگی

نشست تخصصی رسانه و فرهنگ عمومی.

 در ابتدای نشست دکتر گیتا علی آبادی مدیر مرکز مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها ضمن خوش آمد گویی به مهمانان اظهار داشت:

این مرکز نشستی در ارتباط با رسانه و فرهنگ عمومی برگزارکرده است. چرا که فرهنگ عمومی بسیار کلی است و از بسیاری از مسائلی همچون ترافیک، رانندگی، رفت و آمد شهری و ... دربردارد که رسانه ها می توانند به خوبی کمک کنند در این موارد تا برخی موضوعات را از نظر قوانین و مقررات، طرح موضوع کنند و جامعه را با مسائلی که در اطرافشان میگذرد، آشنا نمایند و به بایدها و نبایدها و فرصت هایی که می تواند برایشان رخ دهد و از این فرصتها بهرهمند شوند، توجه کنند. یکی از موضوعات قابل بحث در نشست امروز این است که رسانه ها و قابلیت آنها در ایجاد تحول در فرهنگ تا چه اندازه است؟ و رسانه‌ها تا چه میزان میتوانند به این تحول فرهنگی کمک کنند؟

آقای کیانمهر تحلیلگر و روزنامه نگاردر ادامه افزود:

در مورد ایجاد تحول در جامعه، رسانه ها از دیرباز که بشر وارد عرصه تمدنی خود شده است، به نوعی در شکل های مختلف وجود داشتند. در حال حاضر ما در مورد رسانه به شکل محصولات تکنولوژی صحبت میکنیم. فکر کنم انبیاء و اولیای ادیان الهی بزرگترین رسانه روزگار در هزاران سال گذشته بودند که بدون هیچ گونه ابزار صوتی که در اختیار داشته باشند، پیام هایی را که مقرر بود را به مردم آن زمان می رساندند وتوانستند پیام ها را بدون استفاده از ابزارهای تکنولوژی رسانه ای امروز به مردم برسانند. بنابراین من آنها را بزرگترین رسانه های روزگارمیدانم که خودشان هم رسانه وهم پیام بودند. بنده به صحبتهای مارشال مک لوهان کانادایی کارشناس بزرگ علوم ارتباطات اشاره میکنم که به نظریه پردازی جهان می پرداخت، گفت: رسانه، پیام است که برای این جمله بحثهای زیادی بین اساتید علوم ارتباطات صورت گرفته و تا به زمان مارشال مک لوهان می رسیم که با مشاهده سرعتی که تکنولوژی ارتباطات به خود گرفته است، نظریه دهکده جهانی ارتباطات را مطرح کرد که دنیا به برکت توسعه تکنولوژی ارتباطات به جایی خواهد رسید که شباهت به یک دهکده پیدا میکند. همانطور که دردهکده یکی از طرفی فریاد بزند و شنیده می شود، مارشال مک لوهان نیز دنیا را اینگونه پیش بینی کرد و حتی زودتر از آن چیزی که مارشال مک لوهان این نظریه را یعنی دهکده جهانی ارتباطات را مطرح کند، این اتفاق رخ داد. در حالیکه طی هزاران سال بعد ازاولیاء و انبیای الهی، بنده کاروانهای حمل محصولات سرزمینی به سرزمین و شهری به شهری دیگر را نوعی رسانه میدانم. این کاروان‌ها برای مبادله فرهنگی به سرزمینها و شهرهای دیگر سفر میکردند. مردم سرزمینهای میزبان، سوال در مورد مردم سرزمین مبدا خود اطلاعات دریافت می کردند و آن اطلاعات را به سرزمین خودشان انتقال می‌دادند. این کاروانها شامل شتر، اسب و قاطر بودند که محموله را حمل میکردند. اما من به عنوان یک شاگرد کوچک کلاس اول روزنامه نگاری و ارتباطات که حتی آن کاروان ها هم به نوعی حامل پیام بودند، معتقدم این کاروان‌ها فقط مبادله فرهنگی نمی کردند بلکه پیام‌رسان و گیرنده پیام بودند.وهمچنین فرهنگ ملت سرزمین خود را به سرزمین‌‌های مقصد منتقل می‌کردند. بشرهیچ وقت از تکاپوی داشتن رسانه و دستیابی به آگاهی متوقف نشده است. امروز درعصرانفجار اطلاعات قرارداریم و در مراوده روزانه خود همیشه سوال چه خبر را از اطرافیانمان داریم و به دنبال سوال هستیم. این مسئله برمی‌گردد که ما شفاهی هستیم تا مکتوب و این خصلتی است که ایرانیان از آن برخوردارند که خبر پالایش شده را نسبت به همدیگر انجام میدهند. بنابراین اشتیاق انسان به داشتن رسانه و اطلاع از احوال روزگار، قدمت طولانی دارد تا می رسد به اواخر قرن هجدهم و شروع قرن نوزدهم که با پیدایش صنعت چاپ، روزنامهها وارد صحنه میشوند و مسولیت رسانهای، خبررسانی و فرهنگ سازی را برعهده می‌گیرند. به نظر من رسانهها دو کاربرد اساسی دارند. یکی اطلاع رسانی، آگاهسازی و دیگری تاثیرگذاری بر فرهنگ مخاطبان و اصلاح فرهنگ مخاطبان که این دو مکمل همدیگر هستند. من اگر بخواهم نمره بدهم از عصر پیدایش تکنولوژی رسانه و اطلاع رسانی که روزنامه ها در کشور درزمان شاهان قاجار، وقایع الاتفاقیه که هم را مدیون آقای گوتنبرگ آلمانی هستیم که صنعت چاپ را اختراع کرد که اگر این اتفاق رخ نمی‌داد، شاید اتفاقات بعدی هم یا رخ نمی داد و یا با تاخیر صورت می گرفت. تصورمی‌کنیم در دوره قاجار و دوره ناصالدین شاه بود که روزنامه وقایع الاتفاقیه چاپ شد و در دوره میرزا جهانگیرخان شیرازی که روزنامه معروف صوراسرافیل منتشر شد و به دنبال آن تحولاتی که در تکنولوژی ارتباطات رخ داد و تلگراف با سیم به وجود آمد. اختراع سیم نقش بسیار مهمی در پیام رسانی، ایجاد ارتباط و فرهنگ سازی میان مردم یک سرزمین و میان مردم سرزمینهای مختلف ایفا می‌کند. و بعد امواج رادیویی ابداع می شود و دیگر مخترعین نیز هر کدام از اختراعتشان، زمینه ساز ارتقای تکنولوژی ارتباطات قرار می‌گیرد. اما اینکه آیا رسانه ها در این عمر طولانی خود توانسته اند در دوران حاضر که ما با طیف وسیعی رسانه و محصولات تکنولوژی رسانه سر وکار داریم، آن طور که باید نقش خودشان را ایفا کنند. این مطلب را برای رسانه‌های همه کشورها عرض می کنم. و یا دچار خوش بینی بیش از حد باشیم به تاثیرگذاری رسانه بخصوص رسانه ها و محصولات تکنولوژی ارتباطات امروز. من معتقدم در این باره باید با احتیاط صحبت کنیم. معتقدم روزنامه نگار، رسانه و اهل روابطعمومی باید انتقادپذیرترین عنصر روزگار باشند. چرا که بخش مهم روزنامهنگاری و ارتباطات انتقاد از عملکردهای دیگران است. بنابراین وقتی این کار را می کند خودش هم باید بسیار انتقادپذیر باشد. خصلت انتقادپذیری را در همکاران خودم در عرصه رسانه، ارتباطات و روابط عمومی های کمرنگ میبینم. امروز وقتی فردی به سازمان یا شرکتی جهت استخدام وارد می شود، از آن فرد گواهی عدم سوءپیشینه دریافت می کنند. شبکههای اجتماعی، فضای مجازی و روزنامههای مکتوب و هر رسانه دیگر به هیچ مدرک سوء پیشینهای لازم نیست. به همین سبب رسانهها به همان میزان که بر انسانهای فرزانه، نیک سیرت و انسانهای دارای ارزش‌های انسانی تاثیرگذاراست، می تواند ابزاری باشد در دست افرادی که مستعد تخلف و خلافکاری هستند و حالت یک چاقویی تیز را پیدا کرده است. که اگر این چاقو در دست یک جراح قلب و عروق باشد، عمل جراحی انحام می شود و یا در دست طالبان و... باشد و با آن چاقوی برنده بلای جان بشر می شود. چون که بهره گیری از رسانههای مدرن که محصول تکنولوژی پیشرفته ارتباطات است، نیازی به هیچ گونه مدرک خاصی نیست. هر وقت بحث تاثیرگذاری بر فرهنگ جامعه مطرح می کنیم، توصیه بنده شاگرد کلاس اول این عرصه این است که همه جنبه های آن را درنظر بگیریم غیر ازآنکه باید ببینیم که پیام هر رسانه چه کیفیتهایی باید داشته باشد. زبان رسانه باید چه زبانی باشد؟ ادبیات یک زبان به چه شکل باشد؟ اصطلاحی داریم که زبان روزنامه نگاری باید زبان سهل و ممتنع باشد یعنی زبان روزنامه نگاری همچون نخ تسبیح باشد و هر مطلبی که در روزنامه یا نشریه منتشر می شود، باید خاصیت نخ تسبیح را داشته باشد. نخ تسبیح دانه های ریز و درشت را بهم گره می زند و تسبیح می شود. اندازه دانه ها برای آن فرقی نمی کند و مهم این است که سوراخی داشته باشد که مهره ای از آن رد شود. رسانه باید زبانی را بکار ببرند که زبان وجه اشتراک رفتگر خیابان باشد که چند کلاس ابتدایی را گذراند تا استاد دانشگاه. به قول مولانا که  800 سال گذشته گفت:

چون که با کودک سروکارت فتاد      هم زبان کودکی باید گشاد

رسانه باید بداند که مخاطب آن چه کسی است. وقتی یک استاد دانشگاه  با چند نوجوان در سنین 10 تا 12 سالگی جلسه ای دارد حتما این مطلب مولانا را به یاد داشته باشد. آن زبانی که برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد و دکتری میرم صحبت می کنیم، با کودکان نیز به همان زبان ادبیات و واژگان صحبت نکنیم. اینجا نظر انتقادی دارم که این توصیه مولانا در 800 سال گذشته بوده و آقای مک لوهان هم این توصیه را نکرده است. مصداق این نشست مجازی بسیار وسیع است که شاید نیاز به برگزاری همایش یک هفته ای از صبح تا شامگاه باشد.

تنگشیر

دکتر تنگشیر

دکتر گیتا علی آبادی، مدیر مرکز مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها :

جناب تنگ شیر منتظر هستیم تا دیدگاه شما هم در مورد محور اول نشست که رسانه و قابلیت ایجاد تحول در فرهنگ است را از شما بشنویم.

 در مورد قابلیت ایجاد تحول در فرهنگ، به نظر میآید که رسانهها با توجه به اینکه از همان زبان مک لوهان هم شما اشاره فرمودید که رسانه همان پیام است و دیدگاه طرفداران نظریه های رسانه ای با آن سر و کار دارند، یک وسیله می دانند که رسانه و پیام ده است. در مورد محور دوم نشست امروز درنظر داریم به چگونگی رسانه و الگوسازی رفتارهای فرهنگی توجه کنیم. همانطور که شما اشاره فرمودید فرهنگ یک بحث کلی اعم از فرهنگ مادی، معنوی از همان وسایل حمل و نقل و سیم تلگراف گرفته تا تاکسی و راه آهن  فرهنگ است تا برسیم به معنوی بودن، شعر و شاعری،  فلسفه و سایر دیدگاهها که همه این موارد را می تواند شامل شود. این الگوسازی رفتارهای فرهنگی و موردی که مربوط  به رسانه ها و الگوسازی رفتارهای فرهنگی است، آیا مناسب است که رسانه ها می توانند الگوسازی کنند و الگوسازی از طریق جامعه شناسان چطور است؟ آیا روانشناسان یکسری الگوهایی را برای جامعه درنظر بگیرند که در داخل این فرهنگ باشد و یا رسانهها میتوانند این الگوسازی را داشت باشند که کدامیک بیشتر میتواند با مردم نزدیکتر باشد و آنچه که مردم بهتر از آن برداشت داشته باشند و درک کنند؟ آن درک و زبانی که شما فرمودید مهم است در حوزه تحول در فرهنگ. اما رسانه و مسئله الگوسازی از نظر شما به چه شکلی می تواند صورت بگیرد و تا چه میزانی مناسب است.

آقای کیانمهر تحلیلگر و روزنامه نگار:

افرادی که در عرصه علوم انسانی که علوم ارتباطات از شاخه علوم انسانی است، فعالیت می کنند، چه در حوزه اقتصاد و سایر زیرمجموعه ها بیش از اینکه خودمان نظریه پردازی کنیم، ترس داریم از اینکه نظریه دهیم.ما درحوزه ارتباطات، مصرفکننده هستیم و نظریات پرداخته شده از اشخاص دیگراست. به طور مثال: مارشال مک لوهان یک مقوله استثنایی است. چون آن زمان تازه سرآغاز تولد تکنولوژی رسانهای به سبک امروز بود. اقتصاددانان علاقه به اظهارنظردر حوزه ارتباطات دارند. رسانه های برجسته ای از افرادی که در اقتصاد جهان نظریه پردازی میکنند. اساتید عزیزکشور برقله تحصیلات اقتصادی نشسته‌اند. اساتید عزیز کشور باید خودشان مقداری نظریه پردازی کنند و از نظریه پردازی وحشت نداشته باشند. رسانهها فکر میکنند اگر من نوعی اظهارنظرجدیدی در حوزه علوم ارتباطات و روزنامه نگاری داشته باشم، ممکن است که دیگران از نظریه من طنز بسازند و شاید برای من اتفاقاتی بیفتد که در محافل حرفی زده شود. در علوم انسانی باید جدل کرد. علوم انسانی مثل علوم پایه و ریاضی و فیزیک نیست. در علوم انسانی، هر کسی در حد دانشی که دارد باید به خودش جرات اظهارنظر و نظریه پردازی دهد. و البته رفرنس هم به همراه داشته باشد. من این مقدمه را گفتم که ا گر افرادی عرایض بنده را شنیدند هر چه خواستنددر مورد بنده حقیر بگویند. عرصه علوم انسانی آنقدر گسترده است که اگر انسان 100 سال هم عمر کند به ساحل آن نخواهد رسید. ما نمی توانیم بگوییم اگر رفتیم دانشگاه در یکی از رشته های علوم انسانی از جمله ارتباطات و روزنامه نگاری و روابط عمومی تحصیل کردیم تا بالاترین مدارج کار دیگر تمام است. این عرصه، دائم درحال زایش است و پوست می اندازد و متناسب با تغییر نسلها و متناسب با تغییر در پیشرفت تکنولوژی، علوم انسانی پوست میاندازد. من می توانم در عصر مارشال مک لوهان بمانم و صحبتی نکنم. در زمان مارشال مک لوهان، تلویزیون ماهواره ای، تلفن بیسیم و پدیده حیرت انگیزی که در حال حاضر برای ما پیش پا افتاده است، وجودنداشت و تنها تلگراف بیسیم وجود داشت. چون ما بیشترمصرف‌کننده هستیم و متاسفانه خودمان خالق این تکنولوژی ها متاسفانه نیستیم. گوشی‌های تلفن همراه و تجهیزات الکترونیکی مثل لپ تاپ ها و ارتباطاتی که مارشال مک لوهان نظریه پردازی کرده بود، برای ما ساخته شده است. وقتی ما بحث تاثیرگذاری رسانه‌ها و تحول فرهنگی جوامع را مطرح می کنیم، به نظر من در ورد این مسئله باید سهم‌بندی بکنیم. یعنی همه انتظار را از یک نوع رسانه نباید داشته باشیم. تلویزیون و رادیو تا چه میزان می تواند در فرهنگ سازی نقش داشته باشد. رادیو پدیده ای است که همه فکر می کردند وقتی تلویزیون به میان آید، دکان رادیو بسته می‌شود. در حالیکه همه به این نتیجه رسیدیم که رادیو کارکرد خود را همچنان دارد. شما وقتی در پشت فرمان خودرو نشسته‌اید نمی توانید از تلویزیون استفاده کنید، چون که چشم و حواس شما باید به رانندگی باشد. پیام‌هایی که رادیو می دهد به وفور بیشتری دریافت می کنید و فقط یک حس شما کار می‌کند و آن هم شنوایی است که آن حس قوی‌تر است. شما از تلویزیون پیام می‌گیرید و آن زمان حس بصری، شنوایی، بینایی و احساس زیبایی شناختی شما برای اینکه در تلویزیون دکور و رنگ است و این موارد تاثیرگذاری پیام فرهنگ تلویزیون را ممکن است در ما تقلیل دهد. یا خانمی که در آشپزخانه آشپزی می‌کند یا شما که در دفتر کار خود رادیو را در کنار ذهن تا قراردهید.  این مسئله از این جهت عرض کردم، سرانه مطالعه در کشور ما پایین است که برخی بلافاصله این مسئله را به وجود فضای مجازی و شبکه ها اجتماعی ارتباط می دهند که این فضای مجازی جایی را برای روزنامه ها باقی نگذاشته اند. به همین دلیل سرانه مطالعه عموم مردم پایین است و تیراژ روزنامه‌ها نیز پایین است. این مسئله تا حدودی می‌تواند درست باشد اما شاهد هستیم که هنوز ما مصرف کننده روزنامه هستیم و خودمان خالق آن نیستیم. در کشورهایی که خالق  تکنولوژی ارتباطات امروزی دیجیتال و مجازی و اینترنت هستند، هنوز روزنامه‌های با تیراژحدود 16 میلیونی منتشرمی‌شود. ژاپن یکی از خالقان تکنولوژی ارتباطات است و در آمریکا، کشورهای اروپایی و انگلیس شاهد این هستیم که روزنامه هنوز کارکرد خود را در این کشورها دارد. چون کارکردی که روزنامه می تواند داشته باشد الزاما همه آن کارکرد را در فضای مجازی نمی‌تواند داشته باشد و آن سهم خودش را دارد. رفتن به سوی فضای مجازی نورچشم می‌خواهد مثل استفاده از بینایی می خواهد و تا چه میزان می توان فشار آورد که این الکترون ها بخواهد پرتاپ شود چون الکترون هایی از این صفحات دارند. اما روزنامه ضعیف است و نیاز به عینک دارد. مسولیت برخی پیام‌های فرهنگ‌سازی را همچنان برعهده روزنامه‌ها، نشریات، ماهنامه‌ها و فصلنامه‌ها است که برای مخاطبان عموم مردم است. بنابراین وقتی تلویزیون آمد و حتی تلویزیون رنگی شد، دیدیم که در کشورهایی که خالق این تکنولوژی تصویری بودند همچنان روزنامه‌هایشان با تیراژ بالا منتشر می‌شوند و تا بحال روزنامه نتوانسته جای رسانه دیگری را بگیرد. همچنان تلویزیون نتواست جای رادیوهای محلی و در حال حاضر که در عصر ماهواره ها هستیم را بگیرد. در برههای از زمان که مرزهای فرهنگی وجود داشت و تا قبل از پیدایش محصولات تکنولوژی الکترونیک پوشش فرستنده های تلویزیون در داخل مرزهای جغرافیایی کشورانجام می‌شد. اما از زمان پیدایش ماهواره‌ها، این مرزها شکسته شد و فقط تلویزیون های محلی نیستند که در جوامع بشری، فرهنگ‌سازی می‌کنند، بلکه تلویزیون‌های ماهواره‌های، فرهنگ متفاوتی را عرضه می‌کنند که این مسئله بسیار خوب است و حق انتخاب بیشتری را به انسان‌ها و جوامع انسانی در سیاره زمین می‌دهد. همانطور که ما می رویم برای خرید میوه، سعی می‌ کنیم میوه های درشت را انتخاب کنیم که حق انتخابی به بشر داده می شود، پیامی که شما از تلویزیون محلی خودتان دریافت می‌کنید، جالب‌تراست، نسبت به فردی که با کسی که امواج ماهواره را به دنبال دارد. طی 30 سال گذشته در فکرمان نمیگنجید که یک روزی وسیله ای بیاید که هرفردی صاحب پدیده اعجاب‌انگیزی بنام گوشی همراه شود که هر زمان که اراده کنیم، با دنیا ارتباط برقرارکنیم و هراطلاعاتی و هر پیام فرهنگی را که بخواهیم، از آن بدست آوریم. بنابراین معتقدم باید بزرگان و اساتید این رشته در هر کشوری، تفکرات نوین و ایده‌های جدیدی را با یکدیگرجهت افزایش تاثیرات فرهنگ سازی رسانه های کشور همفکری کنند. همانطور که ذائقه ما با ذائقه چینی ها متفاوت است این ذائقه به فرهنگ نیز برمی گردد. لذا نمی‌توان یک نسخه فله‌ای برای تاثیرگذاری رسانه ها و تحولات فرهنگی نوشت. ما مقداری کوتاهی کردیم. رسانه داشتیم اما پیام رسانه ما چنان که باید، تاثیرنداشته است. چون اگرتاثیرداشت ما امروز آنقدر شاهد آسیب رسانی به محیط زیست خودمان نبودیم. جریان پیام رسانی از شبکه های تلویزیونی، رادیو و نشریات مکتوب و فضای مجازی ادامه دارد. باید فکر کنیم به نوع پیامی ما که شاید قسمتی از آن  با روانشناسی مخاطب زیاد همخوانی نداشته باشد. شاید ما توصیه مولانا که گفت که چون با کودک سرو کارت، زبان کودکی باید گشاد را توجه نکردیم. وقتی ما به تحصیلکرده درجه عالی دانشگاهی پیام محیط زیستی می دهیم و نباید همان پیام را به همان شکل به یک شهروند کم سوادترارائه کنیم. ما باید تجدید نظری داشته باشیم. می توانیم در تحول فرهنگی وجود داشته باشد اما رسانه در عین حال باید دائما درحال چک شدن باشد و ازخود فیدبک بگیرد. ما مقداری عادت بازخورد گرفتن از پیام‌هایی که فرستادیم را نداریم. من نوعی که نشریه، رسانه و وب سایت خبری که دارم، باید جایی را برای بازخورد گرفتن داشته باشم. چون همه چیز را عاقلان دانند. من فقط نمی‌دانم که بازخورد همان چیزی است که همگان به طرف من جاری می کنند.

لذا دو مقوله مهم است و اینست که 1- کدام رسانه منظوراست و کدام رسانه بیشترین تاثیرگذاری اش باید به صورت بررسی های میدانی و برروی مخاطبان به صورت اتفاقی رخ دهد و 2- پیام باید به چه شکل باشد.

 پیام همه رسانه ها می‌تواند کلیشه ای باشد اما در محیط زیست و در حوزه پروتکل‌های بهداشتی در دوره کرونا چنین نیست. معتقدم از دو مقوله مهم مذکور، بازخوردها بدست می‌آید.

شیوع کرونا در کشور با تاخیر اطلاع رسانی شد. من به دوستان گرامی در روابط عمومی وزارت بهداشت و ستاد کرونا چندین بار پیام فرستادم در خصوص آمارمبتلایان به کرونا که به شکل مناسب تری به مردم ارائه کنند. من پیام می دادم که این آمارهای فله‌ای که شما ارائه می‌کنید، باید بطور مجزا عرض کنید که افراد مبتلا یا فوتی از چه سنی، شغل، حرفه و محل زندگی بودند. و یا گفته شود که 10 درصد افراد کارگر ساختمانی، 20 درصد موارد رفتگر شهرداری و درصد شاخص‌های دیگر 70 درصد بالای 50 سال بودند. وقتی من در داخل یک جلسه یا گروه حضور پیدا می کنم، سعی می کنم، جوامع مخاطبان از گروه بالاترباشد و بجای یک ماسک دو ماسک زده شود. بیشترین پروتکل‌های بهداشتی را رعایت کنند که متاسفانه ما مسائل را مدیریت و مهندسی نمی‌کنیم. این توصیه‌های خیرخواهانه و دائمی بنده تا امروز که در خدمتتان هستم به نتیجه نرسیده است. امیدوارم  زمانی برسد که اطلاعات را به تفکیک سن، شغل، سکونت و محیط زیستی که در آن زندگی می شود و همچنین منطقه کوهستانی، کویر و لب دریا را در اطلاع رسانی  برای اینکه تاثیر از همین فرهنگ رعایت پروتکل‌های بهداشتی فرهنگ‌سازی شود که ما نتوانستیم این فرهنگ سازی را انجام دهیم. چون شاهد هستیم در قطارمترو، تلویزیون، رادیو و رسانه ها  در مورد رعایت پروتکل‌های بهداشتی کرونا تذکر زیادی ارائه نشده است. در مترو همه مردم  نفس به نفس کنار هم ایستاده‌اند و جابجا می‌شوند. برای خرید کالا صف زیاد است و کسی نیست راهنمایی کند تا مردم به همدیگرنزدیک نشوند. چون که کرونا از راه تنفس منتقل می‌شود و فقط ماسک توصیه می شود. همزمان با این بلای خانمان سوز، طرح ترافیک همچنان اجرا می شود. یعنی تصمیم گیری در کشور به شکل جزیره ای است. من پیام رسان چه کنم پیام را فرستادم و کیفیت پیامم هم خوب بوده اما فردی که باید پیام را اجرا کند، قصور کرده است. طرح ترافیک به دلیل درآمدزایی برای شهرداری، همچنان در اوج گسترش این پاندمی برقرار است. فردی که وسیله رفت وآمد دارد و می‌تواند با خیال راحت به تنهایی به محل کار برود با وجود طرح ترافیک باید چه کند ومجبورمی‌شود با مترو و اتوبوس در شهر تردد کند. بنابراین ما وقتی بحث فرهنگ‌سازی می‌کنیم، سهم پیام و پیام‌رسان را باید در یک کانکست کلی مشاهده کنیم. همه انتظارات را از پیام و پیام‌رسان و رسانه داشته باشیم نه از مخاطبان آن. این موارد نیاز به این دارد که اتفاقات بسیاری رخ دهد. قبول داشته باشید که کارهای بسیاری از ما در خور نقد است. لذا نقد فردی که از شما دارد را به دشمنی تلقی نکنیم. بلکه نقادان، بهترین دوستان انسانها در هر جایگاهی هستند.

فردی که نقد می کند و نقد او کارشناسی و خردمندانه است، باید دستش را بوسید. اما اگر ما در آسیب شناسی فرهنگی‌‌مان بپذیریم، مقداری روحیه نقدپذیری ما ضعیف است حتی در طبقه روزنامه نگاران، روحیه نقدپذیری رسانه باید بسیار بالا باشد اما متاسفانه برخی رسانه‌ها نقدپذیر نیستند و انتقاد می‌کنند.

روابط عمومی را یکی از بزرگترین رسانه ها به دلیل تولید محتوایی که می کنند، می دانم. چرا که منبع تولید محتوا برای دیگررسانه‌ها است. بنابراین روابط عمومی‌ها، مادر رسانه‌ها هستند. اقتصاد ما رقابتی نیست و بسیاری از مواردی که تحلیل محتوایی می شوند، شاید مقام بالادستی علاقه ای نداشته باشد. به طوری تحلیل محتوایی که صورت می‌گیرد، بیشتر جلب توجه مقامات مافوق را به دنبال دارد. امیدوارم روزی برسد که همه روابط عمومی‌های ما این اجازه را داشته باشند که تولید محتوا کنند. از نظر فضای رسانه ای پیام‌گیران و مخاطبان هدف بگیرند و وکیل مدافعه تسخیری که زبان من نوعی در سازمان باشد. روابط عمومی، سخنگوی سازمان خودش  در پیام رسانی و تولید محتوا برای رساندن به مخاطب خاص و عام  است.برای اینکه من نسبت به حوزه روابط عمومی آشنایی دارم. یکی از اصلی ترین بخش های رسانه را روابط عمومی می‌دانم و روابط عمومی، 50 درصد علم و 50 درصد هنراست.

مدیریت با ریاست متفاوت است. مدیر باید به معنای لیدر و رهبرباشد. و سعی کنید مدیری باشید که اگر روزی پیدا نشدید، دیگران از نبود شما نگران نباشند. درصدی از روابط عمومی‌های ما آنقدر خود را متعلق به سازمان متبوع می‌دانند که در خدمت افکارعمومی نمی‌دانند. روابط عمومی یک پدیده وارداتی است.

تعداد بازدید : ۴,۲۶۷
(شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۰) ۱۱:۲۱
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید